دبی، تفکری جزمی با پوششی غربی

د

[گزارشی از وضعیت فرهنگ و هنر در امارات متحده‌ی عربی]

تندیس 19 شهریور 1392 – شماره 257 

اشاره: در این نوشته با این که سعی کرده‌ام به وضعیت هنر در کشور امارات بپردازم، اما برای بررسی هر پدیده‌ای در امارات، تنها باید وارد بزرگراه توسعه شد زیرا که” توسعه مادی “ در کشور امارات همه‌چیز از جمله هنر را تحت سیطره‌ی خود قرار داده است. به همین دلیل حجم زیادی از متن به بررسی ” توسعه مادی“ در امارات اختصاص داده شده است.

دبی یکی از هفت امارت کشور امارات متحده‌ی عربی است که در مورد ”پیشرفت“ آن گزارش‌ها و مستندات تلویزیونی جذابی ساخته اند و از گوشه‌کنار هر سال خبرهایی مبنی بر ثبت یک رکورد جهانی ــ البته نه از نوع گینسی‌اش ــ به گوش می‌رسد. به قول خودشان  25 رکورد جهانی دارند که آن را با افتخار در جای جای فرودگاه با بیلبوردهای بزرگ به مسافرین اعلام می‌کنند: مثلاً بزرگ‌ترین سازه‌ی ساخته شده به دست بشر که همان برج خلیفه است [1] ، بزرگ‌ترین مجموعه‌ی آکواریوم جهان، یا بزرگ‌ترین پاساژ جهان (دبی‌مال). 

وقتی وارد دبی می‌شوید دو چیز بیش از هر چیز نظر شما را جلب می‌کند: پاساژ و هتل. اعراب حاشیه‌ی خلیج فارس میل زیادی برای ساخت سازه‌های مدرن و تازه دارند. صدها برج بسیار بلند و مدرن در خیابان شیخ زاید وجود دارد و هر روز به تعداد آن‌ها افزوده می‌شود. ساختن این برج‌ها هزینه‌های بسیار هنگفتی دربردارد زیرا به لحاظ جغرافیایی این شهر بر روی بستری از شن قرار دارد و برای مستحکم کردن این آسمان‌خراش‌ها لازم است ستون‌های 45 متری در دل زمین کار گذاشته شود تا ستون‌ها بر لایه‌های سنگیِ زیر شن سوار شوند. فارغ از مسئله‌ی استحکام، از معضلات دیگر تولید و توزیع آب شیرین است که اصلاً در این برهوت وجود ندارد. برج خلیفه به تنهایی 756 هزار لیتر آب شیرین در روز نیاز دارد. این ساخت و ساز افسارگسیخته از یک دهه‌ی پیش آغاز شد و در سال‌های  2004 تا 2006 به اوج رسید و در نهایت در 2009 تقریباً متوقف شده است. در این مدت نزدیک به 30.000 جرثقیل سنگین در دبی کار می‌کردند که 25درصد کل جرثقیل‌های سنگین جهان اند، این ساخت و سازها، توسعه‌ی مادی پرشتابی را برای امارات به ارمغان آورد که دبی را به یکی از سریع‌ترین شهرها در زمینه‌ی توسعه شهری و تجاری تبدیل کرد. قرارداد ساخت این بناها و مراکز تفریحی با شرکت‌های بزرگ آمریکایی و اروپایی بسته شد و هنوز هم بسیاری از مراکز تفریحی و تجاری توسط همان متخصصان غربی مدیریت می‌شوند.

”این‌ها چند سال دیگر اصلاً درآمد نفت را کنار می‌گذارند“، ” این‌ها با خود گفتند ما که نمی‌توانیم فکر کنیم برای همین متخصصان را از دیگر کشورها آوردند تا برایشان فکر کنند“ این‌ گزاره‌ها معمولاً بین بیشترِ توریست‌های ایرانی در لابی‌های هتل‌های چند ستاره هنگام بازگشت از خرید رد و بدل می‌شود. برگشت سرمایه‌های به جریان انداخته‌شده در امارات به این زودی‌ها میسر نیست و نمی‌تواند امارات را از وابستگی به نفت خلاص کند؛ برای مثال هزینه‌ی ساخت برج خلیفه 1.5 میلیارد دلار بوده است که گفته می‌شود برای برگشت چنین سرمایه‌ای سال‌ها باید هتل‌های این برج (بیست هتل در این برج وجود دارد) اجاره داده شوند. اما برج خلیفه تنها یکی از بسیار برج‌هایی است که از فن‌آوری‌های بسیار به‌روز استفاده می‌کنند. با نگاه انداختن به خط افقِ ساحلِ دبی می‌توان سرمایه‌ی درگردش در این منطقه را برآورد کرد که عمده‌ی آن از طریق فروش نفت و گاز تأمین می‌شود. با این که امارتِ دبی در برابر دیگر امارات از منابع نفتی کمتری برخوردار است اما در زمینه‌ی توسعه مادی جلوتر و بی‌پرواتر عمل کرده است. چند نسل است که خانواده‌ی آل مکتوم عزم کرده اند دبی را از طریق ساخت آسمان‌خراش‌ها و پاساژهای غول‌آسا به یک شهر غربی و”توریستی“ بدل سازند. 

توسعه‌ی دبی محدود به آسمان‌خراش‌ها و پاساژهایش نیست. آن‌ها سعی کرده اند در طول ده سال اخیر خط ساحلی خود را با ساخت جزایر مصنوعی افزایش دهند. سه پروژه‌ی بزرگ در مورد ساخت سه جزیره نخل‌گونه وجود دارد که تنها یکی از آن‌ها به پایان رسیده که به اندازه‌ی هزار زمین فوتبال است و دو پروژه‌ی دیگر که بزرگ‌تر اند به خاطر بحران اقتصادی در سال 2009 متوقف شده اند. برای این که وسعت این جزایر مصنوعی قابل تصور باشد فقط کافی است بدانیم که پروژه‌ی نخلِ دیره بنا بود بعد از اتمام یک میلیون نفر سکنه داشته باشد. 

از دیگر مصادیق توسعه در دبی ساخت پاساژهای غول‌آسا است که تقریباً تمام برندهای تجاری دنیا را در خود جای داده اند. این پاساژهای عظیم یکی دو تا هم نیستند و می‌توان هر جای شهر آن‌ها را پیدا کرد. در دل این پاساژها ” جذابیت‌های توریستی“ گنجانده شده است: از پیست اسکی مصنوعی گرفته تا آکواریوم‌هایی بزرگ با ماهی‌های غول‌پیکر، تا اسکی روی یخ، تا پردیس‌های سینمایی با حدود 40 سالن سینما، و در نهایت مجموعه رستوران‌هایی که همه جا هستند و گاهی تا 30 رستوران را در خود جای داده اند. همه چیز در دبی در داخل پاساژ قرار مجتمع شده است. حتی دفتر ویزای سفارت‌های انگلستان، آلمان، استرالیا، عربستان  همه و همه داخل پاساژ است.گویی تفریح، زندگی، و غذا همه و همه با”خریدن“ و”در پاساژ بودن“ معنا می‌یابد. 

 “”توسعه مادی“ در دبی نمونه‌ی خوبی است از”رشد و پیشرفت“ بدون آزادی و دموکراسی. این کلیشه‌ی قدیمی که مدام غرب آن را تلویحاً تبلیغ می‌کند که ”راه آزادی از توسعه “ می‌گذارد در کشورهایی چون امارات و چین رنگ می‌بازد. آزادی‌های مدنی، اجتماعی و حقوق کارگران و زنان در امارات در پایین‌ترین سطح‌ها قرار دارد. نظام سیاسی امارات هنوز نه بر مبنای انتخاب مردم بلکه به شکل پادشاهی یا بهتر است بگوییم قبیله‌ای اداره می‌شود. امکان نقد به رئیس قبیله (که در چند دهه‌ی اخیر همیشه از اعضای خانواده آل مکتوم بوده) به هیچ عنوان وجود ندارد، فضا آنقدر بسته و تنگ است که بسیاری از روزنامه‌نگاران و فعالان اماراتی یا به زندان افتاده اند یا از کار برکنار شده اند. روزنامه‌نگاری در امارات عمدتاً گزارش نویسی در مورد وقایع بی‌اهمیتی همچون حضور فلان سلبیریتی غربی، یا مشکلات مردم در مورد جمع نشدن سریع آشغال‌ها در فلان محله و سخنان فلان شیخ در روز عید و چیزهایی از این دست است. 

طبقه‌ی کارگر فقط مهاجران اند که 70 درصد جمعیت دبی را شکل می‌دهند و بیشتر از هند، سریلانکا، پاکستان، فیلیپین، مصر، و دیگر کشورهای منطقه آمده اند. به جرئت می‌توان گفت که این ساختمان‌های مجلل به دست همین کارگران مهاجر ساخته شده اما نه تنها هیچ سهمی در این میان ندارند، حتی خارجی هم محسوب می‌شوند و هر دو سال یک بار باید ویزای خود را تمدید کنند. اگر یک زوج خارجی در دبی صاحب فرزند شوند و بچه را در امارات بزرگ کنند باز هم بچه مذکور نمی‌تواند ملیت اماراتی داشته باشد. زیرا امکانات رفاهی بسیار زیادی برای اماراتی‌ها در نظر گرفته می‌شد که هیچ‌کدام نباید به افراد خارج از قبیله تعلق گیرد. 

در پس تصاویر ایدئولوژیک کانال‌های تلویزیونی از دبی که دوربین‌شان تنها زندگی لوکس، آسمان‌خراش‌ها،  تفریحات عجیب و غریب، و رکوردهای جهانی را ثبت می‌کنند، زندگی تلخ مهاجران کارگر و نیروهای کار وجود دارد که تصویری زشت و زننده است. هیچ کارگری در امارات از وضع زندگی راضی نیست. کارگران به خاطر فقر در کشورشان مجبور می‌شوند به امارات مهاجرت کنند که حاکمان امارات به خوبی از ضعف و ناچاری آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند. حقوق‌های به تعویق افتاده، عدم وجود بیمه و بهداشت، بهره‌کشی بیش از اندازه از نیروی کار، و ثبت و ضبط گذرنامه توسط کارفرما بخش لاینفک زندگی کارگران در امارات است. تنها کاری هم که سازمان‌های حقوق بشر ــ که دیگر هیچ نیروی مادی ندارند ــ برای امارات انجام می‌دهند نوشتن گزارش‌هایی تحت عنوان گزارش‌های دیده‌بان حقوق بشر است که صرفاً یک گزارش است و نه دیگر هیچ. تا همین چند سال پیش اجازه‌ی تأسیس اتحادیه‌ی کارگری به کارگران داده نشده بود. وقتی از یکی از تاکسی‌داران بنگلادشی پرسیدم چه قدر درآمد داری، گفت نزدیک به 20 هزار درهم. او در کشور خود تنها هزار درهم درآمد دارد. وقتی گفتم که خیلی خوب است که بیست برابر مملکت خودت درآمد داری، با خنده جواب داد ”اجاره‌ی تاکسی 12 هزار درهم در ماه است“، جالب این‌جاست که در امارات هیچ کسی حق خرید تاکسی را ندارد، تمام تاکسی‌ها متعلق به شرکت‌ها اند و فقط می‌توان آن‌ها را اجاره کرد. عمدتاً تمام قوانین کار و مهاجرت به شکلی نظام یافته اند که کارگران حداقل سود مادی را ببرند.   

پردیس مهدوی در کتابی با موضوع وضعیت قاچاق انسانی [2] دبی  نشان می‌دهد که وضعیت نیروهای کار در این کشور تا چه حد اسفبار است اما به خاطر حمایت امارات از سیاست‌های آمریکایی در منطقه تا چه حد بر این وضعیت بد سرپوش گذاشته می‌شود.

در راستای این توسعه، حاکمان امارات، یا بهتر است بگوییم مشاوران غربی‌شان، هنر را نیز نادیده نگرفته اند. جهانِ هنر در دبی در ابتدای راه است ولی به لحاظ امکانات و بسترهای اقتصادی از هنر ایران جلوتر است. مثلاً دو جشنواره‌های بین‌المللی دارند که تبلیغات و هزینه‌ی بسیاری برای آن صرف می‌شود و در نوع خود در خاورمیانه یکتا اند. اما به طور کلی، فضای هنر در ایران بسیار غنی‌تر از فضای هنری امارات است زیرا که هنر در ایران حتی بدون حمایت‌های دولتی به‌واسطه‌ی هنرمندان پرانگیزه‌اش به واسطه‌ی سیاست زنده‌ای که دارد در جریان است اما در امارات با وجود هزارویک امکان و حمایت هیچ نمودی در جامعه ندارد. امارات سه رویداد مهم هنری در سال دارد: جشنواره‌‌های آرت دبی و ابوظبی آرت، و حراج کریستیز [3] . این جشنواره‌ها اعتبار خود را تنها به خاطر حضور هنرمندان کشورهای عربی و خاورمیانه کسب کرده اند، به عبارتی این جشنواره‌ها صرفاً میزبان هنرمندان کشورهای همسایه اند. شیوخ امارات بر این تصور اند که هنر را نیز می‌توان همچون هر کالای دیگری وارد کرد، در واقع درک و تصور حاکمان امارات از هنر همچون درک آن‌ها از کالا است. جشنواره‌های هنری در امارات روح پاساژهای دبی را به خود گرفته اند. همان‌طور که پاساژهای دبی محلی اند برای نمایش و فروش کالاهای” دیگران“، جشنواره‌های هنری هم مکانی هستند برای نمایش و فروش هنر ” دیگران“. عمدتاً همه چیز در دبی به”دیگری“ و امر خارجی ارجاع دارد و هیچ چیز مختص خود اعراب این کشور نیست. از کالاهای اساسی زندگی و مواد خوراکی گرفته تا تفکر و کار، تا خلاقیت و هنر همه و همه امور وارداتی اند. وقتی از یکی از فروشنده‌ها پرسیدم” آیا این نارگیل‌ها متعلق به خود دبی است یا وارداتی است؟“ پاسخ داد ”هیچ‌چیز متعلق به دبی نیست، همه چیز وارداتی است “. 

هنر نیز از این قاعده مستثنی نیست. هنر به امارات وارد می‌شود و فروخته می‌شود اما در امارات تولید نمی‌شوند چون امارات به خودی خود هنرمند ندارد. در گالری‌ها که قدم می‌زنید به راحتی می‌توانید هنرمندان مصری، ایرانی، لبنانی، عراقی، هندی، پاکستانی و … را پیدا کنید، اما پیدا کردن هنرمندِ اماراتی سخت است. گالری‌ها و گالری‌دارها نیز منشأ خارجی دارند. در میان گالری‌داران مصری، لبنانی، فلسطینی و دیگر ملیت‌ها بعضی از گالری‌داران و مجموعه‌داران ایرانی نیز حضور دارند که در واقع شعبه‌ی دیگری از همان گالری‌های تهران‌شان را هدایت می‌کنند. جالب است که تقریباً بیشتر ”کارشناسان هنری“ غربی اند و در واقع شخص کارشناس خود گالری‌دار نیست. عمدتاً گالری‌ها و مراکز هنری دبی در دو بخش مستقر شده اند: یکی در مرکز مالی با اختصار DIFC و دیگری در منطقه‌ای به نام الکوز. همین مجتمع‌شدن همه‌ی گالری‌ها در دو منطقه آن‌هم تقریباً خارج از شهر، نشان از عدم استقبال مردم و عدم احساسِ نیاز به آن در میان مردم امارات است. برعکس، در تهران وضعیت پخش‌شدن جغرافیایی گالری‌ها و برپایی گالری توسط جوانان با سرمایه‌های اندک در زیرزمین و پارکینگ، نشان می‌دهد که چقدر نیاز و میل به هنر در ایران زنده‌تر و واقعی‌تر است تا در دبی. اگر به عنوان یک توریست در یکی از هتل‌های واقع در بخش‌های جدید مستقر شوید، به هیچ عنوان با چیزی به عنوان شهر دبی که تاریخی از آن گذشته باشد مواجه نمی‌شوید. در واقع امارات برای هنرهای تجسمی بستری برای نمایش ساخته است نه بستری برای رشد و نمو آن. هرچند که نمایش درست و مناسب هنر می‌تواند به رشد و توسعه‌ی آن کمک کند، اما عدم توسعه در دیگر بسترها در امارات باعث شده که هنر همچون هر کالای به دبی وارد شود، و صرفاً به فروش برسد. در دبی دانشگاه‌های هنری، کلاس‌های هنری، کارگاه‌های هنری، هیچ کدام وجود ندارند. 

تنها امر جذاب دبی برای هنرمندان ایرانی فروش است. نزول بی‌سابقه‌ی ریال در برابر ارزهای جهانی در چند سال گذشته و اوضاع نابسامان اقتصاد ایران، هنرمندان بیشتری را به سمت دبی و دیگر کشورها کشانده است. هنرمندانی در ایران هستند که دیگر حاضر به فروش و نمایش آثارشان در داخل کشور نیستند، زیرا معتقد اند که مبلغی که به ریال در مقابل اثرشان دریافت می‌کنند با مبالغی که در دبی رد و بدل می‌شوند، قابل قیاس نیستند. هنرمندانی که هنوز تبدیل به یک نام تجاری نشده اند، می‌توانند اثرشان را در داخل ایران بر مبنای اندازه حداکثر تا 4 میلیون تومان به فروش برسانند که تقریباً چهل درصد آن هم متعلق به گالری‌دار است، این در حالی است که در دبی این رقم به 15 میلیون تومان می‌رسد.  

توسعه‌ی هنر در امارات حد و مرز دارد. سران قبیله نمی‌توانند آزادی هنرمند را تاب آورند، آن‌ها به راحتی در هر جشنواره هنری چند اثر را کنار می‌گذارند. . ” سانسور در جشنواره‌های هنری امارات معمول است “. حتی مدیر جشنواره‌ی شارجه، جک پرسکیان به خاطر محتوای یکی از کارهای هنری اخراج شد، در نهایت هم مشخص نشد محتوای مورد نظر چه بوده است. یک هفته بعد از گشایش آرت دبی 2012 مقامات دستور دادند چهار اثر از نمایشگاه کنار گذاشته شود زیرا که اعضای خانواده‌ی حاکم دبی می‌خواهند از نمایشگاه بازدید کنند. یکی از آثار نقاشی‌ای بود که زنی را تصویر کرده بود که در میدان التحریر مصر مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفته بود و دیگری، نقشه‌ای بود حاوی عبارت ”خلیج فارس“ [4] . سانسور به حدی بود که حتی کارلوس سلداران یکی از هنرمندان فیلیپینی در آرت دبی هنگام اجرای پرفورمنس به خاطر محتوای سیاسیِ کارش توسط پلیس بازداشت و بازجویی شد. واکنش کارلوس قراردادن عکسی (تصویر شماره 1) بود روی وبلاگ شخصی‌اش.  

دانیل لوین از نویسندگان جوان و معاصر آمریکا، گزارش می‌دهد که به خاطر نوشتن رمان جدیدش به‌طور اتفاقی به جشنواره‌ی هنر دبی کشانده شده بود، او می‌نویسد” بنا بود این جشنواره امارات متحده‌ی عربی را در مقام نیرویی تازه باز هم در بازاری دیگر نمایان سازد: هنر معاصر. اما، آن هنگام که به گالری‌ها گفتند بعضی آثار را باید قبل از رسیدن شیخ … از دیوار بردارند، ترکی بر روکش غربی شهر دیده می‌شد، و آن، چیزی نبود جز صاعقه‌ی بدیُمن سانسور سیاسی در دل آسمانِ صاف بیابان دبی“. او در ادامه‌ی گزارشش به آثاری اشاره می‌کند که از نمایشگاه جمع شده بودند و در پایان می‌نویسد ” تحریک کردن و به‌خشم آوردن دیگران دقیقاً همان چیزی است که موجب خواستنی‌شدنِ هنر معاصر می‌شود. با خالی کردن این تحریکات از آرت دبی، این جشنواره همچنان یک نمایش توخالی دیگر است، یک برج شیشه‌ای براق، [5] که فقط به خاطر خودش ساخته شده، و خالی از انسانیت است. “  

حاکمیت امارات دلیل توسعه سریع را قطع وابستگی به نفت اعلام می‌کند اما مسئله کسب سود اقتصادی به‌واسطه‌ی توریسم  و قطع وابستگی به نفت نیست زیرا برای رسیدن به چنین وضعیتی راه‌های بسیار ساده‌تری هست، راه‌هایی که با فرهنگ درونی آن کشور منافاتی ندارد. کشورهایی با بالقوه‌گی‌های به مراتب بیشتر برای رشد اقتصادی‌شان به سمت توریسم نرفته اند و سعی کرده اند از شاهراه صنعت و تولید که فرا‌خ‌تر و راحت‌تر است به هدف خود، همان قطع وابستگی به نفت، نزدیک شوند. تبدیل یک بیابان (امارات) که عاری از هر بستر و پیش‌نیاز محیطی برای تبدیل شدن به منطقه‌ی توریستی است توجیه اقتصادی ندارد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که پوسته‌ی غربی بخشیدن به شهر چیزی فراتر از مسئله اقتصاد است و بیشتر ریشه در فرهنگ اعراب این منطقه دارد. آن‌ها در تلاش اند عقب افتادگی‌های فرهنگی‌ـ‌صنعتی را در پس پوشش غربی پنهان سازند، اما ته‌مانده‌های جزم اندیشی‌شان به صورت سانسورهای هنری و رفتار غیرانسانی با مهاجران بیرون می‌زند.  

رشد و شکوفایی نه تنها در هنر، بلکه در هر زمینه‌ای، نه از راه توسعه و مدیریت دقیق که از راه سیاست به ثمر می‌نشیند. توان‌ها و بالقوه‌گی‌های یک جامعه نمی‌تواند با برج ساختن آزاد شود، آزاد گذاشتن یک جامعه برای انتخاب سرنوشت و نظام سیاسی‌شان است که موجب تغییر واقعی می‌گردد. دبی از همان ساختمان‌های شیشه‌ای و آینه‌ای است که در مقابل جهانیان قد علم کرده و تنها تصویر ایدئولوژیکی را که به مذاق غرب خوش می‌آید، بازتاب می‌دهد اما درون آن چیزی متفاوت در جریان است.

[1]  مستندهای بسیاری در مورد برج خلیفه ساخته شده است که می‌توانید آن ها را از اینترنت دریافت کنید. 
[2]  این واژه صرفاً به انتقال غیر قانونی افراد به داخل خاک یک کشور اطلاق نمی‌شود و شامل انتقال کودکان، زنان، کارگران به صورت اجباری و دلبخواهی است. حتی تحریک انسان‌ها برای رفتن به یک کشور دیگر بر مبنای وعده‌های واهی برای بهره‌کشی از آن‌ها جزو human trafficking  محسوب می‌شود.
[3] هرچند که به سختی باید حراج کریستیز را در زمره‌ی رویدادهای هنری آورد اما به خاطر اهمیت آن برای هنر منطقه باید به آن هم اشاره کرد.
[4]  در تمام امارات همه مجبور اند واژه‌ی خلیج یا خلیج عربی را به کار برند. اسم بردن از خلیج فارس در امارات ترسناک است. در یکی از تورهایی که برای بازدید از یک مجموعه‌ی آکواریوم رفته بودیم تورلیدر مدام از واژه Arabian Gulf استفاده می‌کرد. وقتی به او گفتم که خلیج فارس و نه خلیج عربی، مشوش و نگران شد و اطراف را نگاه کرد که کسی متوجه این دیالوگ نشده باشد. 
[5] Daniel Levin, The Dubai Art Fair and His Highness’ Censors.

درباره نویسنده

میثم سامان پور

درج نظر

راه های ارتباطی من

از طریق شبکه های اجتماعی زیر با من در ارتباط باشید